به گزارش «فرهیختگان»، دیروز شنبه آخرین روز ثبتنام کاندیداهای انتخابات فدراسیون فوتبال بود و تمام نفرات که قصد داشتند به این منظور وارد عرصه انتخابات شوند خود را به خیابان سئول و فدراسیون فوتبال رسانده و برای سمتهای مختلف ثبتنام کردند. فارغ از اینکه چه کسانی آمده و جای چه کسانی خالی بود درخصوص روند و شرایط انتخابات و وضعیت فوتبال کشور دقایقی با داریوش مصطفوی، رئیس اسبق فدراسیون فوتبال صحبت کردیم و نظرات وی را در این خصوص جویا شدیم. گفتوگوی «فرهیختگان» با مصطفوی را در ادامه میخوانید.
ظاهرا برخی افراد مسئول در فدراسیون که در ماجرای قرارداد ویلموتس هم دست داشتند قصد بازنشستگی ندارند!
نمیخواهم خطدار صحبت کنم بلکه میخواهم واقعیتها را بگویم. ابتدا درخصوص اینکه رئیس و هیاترئیسه فدراسیون درخصوص پرونده ویلموتس مجرم باشند اینطور نیست چون هنوز دادگاه درخصوص این افراد رای نداده است. بنابراین تمامی این اعضا درحال حاضر میتوانند برای انتخابات در هر سمتی ثبتنام کنند. البته من هنوز با این موضوع که بازنشستگان نمیتوانند در فدراسیون فوتبال ثبتنام کنند مشکل دارم و به نظرم در جایی که رئیس فیفا یا دبیرکل آن با سنین بالای 7۰ یا 80 سال در این سمت فعالیت میکردند، پس این موضوع خیلی برای فدراسیونهای فوتبال عضو ازجمله ایران محلی از اعراب ندارد. بنابراین نمیتوان جلوی مردم را گرفت و برای آنها محدودیت ایجاد کرد یا برای افرادی که هنوز پرونده آنها به دادگاه نرفته آنها را محروم کرد. به نظر من تا زمانی که دادگاه رای نداده کسی مجرم نیست.
اگر بخواهیم عملکرد این اعضا را ملاک قرار دهیم چطور. باز هم میتوان با این شرایط به فوتبال امیدوار بود؟
عملکرد شامل دو بخش است، بخش اول شامل زمان کفاشیان و کیروش میشود و بخش دوم به زمان تاج و ویلموتس برمیگردد. با این حال عمده بدبختیهای فوتبال کشور آن زمانی آغاز شد که کمیته انتقالی به سرپرستی همین آقایانی که الان برخیهایشان مثل کیومرث هاشمی دوباره برای فدراسیون فوتبال ورود کردند؛ آغاز به کار کرد. در آن زمان متاسفانه اساسنامه غلط و بسیار بدی نوشته و تصویب شد که سالها فوتبال ما را گرفتار کرد و ثمره آن اساسنامه همین شد که کفاشیان بهعنوان رئیس فدراسیون فوتبال انتخاب شود، یعنی ساختوپاختهای داخلی انجام شد و دوستان یکی در لباس اصلاحطلب و دیگری در لباس اصولگرا با هم معامله کردند، هرچند هر دو تا نه اصلاحطلب بودند و نه اصولگرا اما برای منافع فوتبال با هم همکاری کردند. در آن زمان اساسنامه غلطی تصویب شد و کفاشیان از دل آن بهعنوان رئیس فدراسیون فوتبال انتخاب شد. بعد هم که تیم ملی چند بازی را شکست خورد و کفاشیان به سراغ کیروش رفت و اساس بدبختیها از همان زمان شکل گرفت، چون بدهیهای فدراسیون فوتبال از آن زمان آغاز شد. کیروش ۱۲ میلیون دلار از ما پول گرفت اما نهایت کار او شد بازی با ژاپن در العین امارات در نیمهنهایی جام ملتهای آسیا که با سه گل شکست خوردیم و باز هم دستمان از قهرمانی کوتاه ماند، در ادامه هم یک قرارداد بد دیگر در دوره ریاست تاج با ویلموتس بسته شد که در آن نیز کفاشیان و هیاترئیسه دخیل بودند با این حال فاجعه زمانی بود که قراردادی بسته بودند که کیروش در صورت باخت هم بتواند پول بگیرد، درحالی که اصولا جام ملتهای آسیا دیدار ردهبندی نداشته و مشخص نشد چطور مقام سومی را برای تیم ملی تعیین کردند، بنابراین همه این بدهیها و داستانها از عوارض همان اساسنامه و قراردادهای غلطی بود که بسته شد.
حالا این آدمها و افراد به چه دردی میخورند که بخواهند دوباره برای فدراسیون فوتبال ثبتنام کرده و دوباره روی کار بیایند؟
در هر صورت اساس مشکلات از همان زمان شروع شد که گفتم و بعد آن هم فدراسیون تحویل مهدی تاج داده شد با یک مقدار بدهی، هر چند تاج هم در مورد ویلموتس خوب عمل نکرد. البته نه اینکه او خلاف مالی کرده باشد بلکه خلاف مدیریتی کرد یعنی وقتی ویلموتس را با آن قرارداد سنگین آورد باید با ۴ آدم متخصص و کارشناس و خبره، تماس میگرفت و مشورت میکرد. بهطور مثال اگر من در جلسه بودم اجازه نمیدادم این قرارداد امضا شود.
حالا با این تفاسیر اگر این افراد دوباره بیایند میتوان به آینده فوتبال امیدوار بود؟
ابتدای به امر گفتم نمیخواهم خطدار صحبت کنم و واقعیات را میگویم. اینکه من بگویم اینها بد هستند یا خوب، مهم نیست، مردم خودشان قضاوت میکنند. شما کل نتایج و عملکرد دوران فدراسیون فوتبال تاج در چهار پنج سال اخیر را در نظر بگیرید، از تیمها و ردههای مختلف تا مسائل دیگر. اگر اینها در این چند سال در تیمهای سالنی، فوتبال ساحلی و فوتبال در ردههای نوجوانان، جوانان امید و بزرگسالان و در دو بخش مردان و زنان موفق بودند که هیچ اگر نبودند بهطور حتم پس بد کار کردند. دیگر این مسائل خودش به همه چیز شهادت میدهد. بهطور مثال در رده بزرگسالان با تیمی که کیروش تحویل دوستان داد نتوانستند معامله خوبی کرده و فرد مناسبی را جایگزین کنند تا در ادامه نتایج خوبی هم بهدست بیاید. در ادامه نتایجی بهدست آمد که الان کارمان برای صعود به جامجهانی از همان دور اول به اما و اگر کشیده شده است و الان هم به جایی رسیدهایم که اسکوچیچ را با یک بکگراند خیلی بد که البته نتایج خوبی در تیم ملی گرفته است، آوردند. حرف ناگفته در دلم زیاد است اما در هر صورت برای صحبت درخصوص انتخابات پیش رو باید تمامی گزینهها مشخص شوند.
درخصوص این افرادی که بهعنوان نامزد ریاست فدراسیون فوتبال ثبتنام کردند هم صحبت میکنید؟
در این جمع علی کریمی از همه محبوبتر و بهاروند آدم کارکشتهای است با این حال ای کاش علی کریمی الان به جای ریاست فدراسیون در سمت نایبرئیس ثبتنام میکرد که هم حرفش را بزند و هم نظراتش را اعمال کند و هم اگر در هیاترئیسه کار غیراصولی انجام میشد به آن اعتراض میکرد. آن زمان معادلات طور دیگری پیش میرفت اما الان آیا علی کریمی مثل نفرات دیگر لابیهایش را کرده؟ در فوتبال هم همینطور است. همیشه گفتم که فقط ۲۰ تا ۳۰ درصد نتیجه در زمین بازی رقم میخورد و بقیه آن در بیرون از زمین و براساس دیپلماسی و ارتباطات تعیین میشود، پس بنابراین آیا علی کریمی در بیرون زمین رایزنی برای کسب رای داشته است؟ حیف است علی کریمی بیاید و رای نیاورد چون در این صورت من بهعنوان یک فوتبالی که در تیم ملی بازی کرده و رئیس فدراسیون فوتبال بوده و الان پیشکسوت است ناراحت میشوم. من دلم میخواهد علی کریمی با آبرو آمده و با آبروی بیشتری انتخاب شود. اگر لابی کرده تا بتواند رای بیاورد عالی است اما اگر نکرده بهاروند هم گزینه مناسبی است چون او نایبرئیس دوم بوده و بعد از کفاشیان و مهدی تاج بهعنوان سرپرست انتخاب شد و در این زمینه تجربه دارد و جالب است بگویم از توپ جمعکنی در شهرستانها به سرپرستی فدراسیون رسیده، هرچند در این بین بهعنوان نایبرئیس دوم عمده مسئولیتش رقابتهای لیگ بوده و در این یک سال هم اتفاق خاصی نیفتاده و فقط اسکوچیچ بهعنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد که او هم موفق شد، نتیجه بگیرد.
درخصوص نفراتی مثل کیومرث هاشمی یا عزیزیخادم چه صحبتی دارید؟
الان نمیتوان به صورت کامل و جامع نظر داد که چه کسی بیاید و برود اما فردی مثل کیومرث هاشمی آدم سیاسی محسوب میشود و عملکرد سیاسی دارد و هر جا هم که پست گرفته سیاسی بوده و در فوتبال نبوده و اگر بیاید بهطور حتم رغبتی را با خودش میآورد. این افراد روی مناسبات سیاسی پستهایی گرفتهاند اما اینها نمیتوانند درد فوتبال را دوا کنند. درخصوص عزیزی خادم هم چون کاری ندیدم نمیتوانم صحبت کنم.
و ثبتنام دوباره آجرلو!
آجرلو در فوتبال آدم باتجربهای است هم خودش فوتبالیست بوده و هم مدیریت کرده است. او در باشگاههای پاس، استیلآذین و تراکتور مدیریت کرده و بعضا در پاس به خاطر دوستانی که داشت موفق بود اما در دو تیم دیگر چون خودش نبود و آدمهایی مانند هدایتی و زنوزی در کارش دخالت میکردند تا حدودی موفق عمل نکرد. آجرلو آدمی مستقل و توانمند است. او با این اوضاع و لابیگریها دفعه قبل موفق نبود و با اینکه احساس میکرد موفق است اما مجمع به او رای نداد.
صحبت پایانی؟
امیدوارم کسانی که صلاحیت احراز صندلی ریاست فدراسیون فوتبال را دارند آن را تصاحب کنند. با این حال معتقدم از لحاظ سیاسی وزن کیومرث هاشمی از همه سنگینتر است اما اگر آجرلو، دوستان قدیمیاش که در پاس با او همکاری میکردند یک بار دیگر پای کار بیایند و به او کمک کنند میتواند به موفقیت امیدوار باشد، این درحالی است که دوستان سیاسی کیومرث هاشمی ازجمله نمایندگان قوی برخی از استانها در مجلس سفتومحکم پشت او ایستادهاند در غیر این صورت هاشمی که در این فوتبال هیچ کاری نکرده و یک محافظهکار میانهرو محسوب میشود دلیلی نداشت تا بخواهد وارد کارزار انتخابات شود و این ورود نشأت گرفته از جایی است که به ایشان گفتهاند در انتخابات شرکت کند. با همه این تفاسیر بودن نبی بهعنوان دبیرکل با هر کاندیدایی میتواند موفقیت بیاورد و اگر این کاندیدا بهاروند باشد نبی و بهاروند خیلی زودتر میتوانند فوتبال را از این حالت خارج کنند.
* نویسنده: محمدرضا حاجیعبدالرزاق، روزنامهنگار